نقش حجاب و عفاف در عظمت زن (حجاب و عفاف و تعريف آن)
نوشته شده توسط : سعید بیداد

حجاب و عفاف به عنوان دو ارزش در جامعه بشري و بويژه جوامع اسلامي مطرح است. همواره اين دو واژه در کنار هم به کار برده مي شوند و در نگاه اول به نظر مي آيد هر دو به يک معنا باشند اما با جستجو در متون ديني و فرهنگنامه ها به نکته قابل توجهي مي رسيم و آن تفاوت اين دو واژه است. در برخي کتب لغت حجاب را اين گونه تعريف کرده اند: «الحجاب، المنع من الوصول» حجاب يعني آنچه مانع رسيدن مي شود.(1) برخي گفته اند حجب و حجاب هر دو مصدر و به معناي پنهان کردن و منع از دخول است و به عنوان شاهد آيه شريفه «و من بيننا و بينک حجاب» (فصلت، آيه 5) را ذکر کرده اند. در ديگر کتاب هاي لغت حجاب را به معناي پرده آورده و نوشته اند: امراه محجوبه؛ زني که پوشانيده است خود را به پوشاندني.(2) با توجه به معاني ذکر شده در مي يابيم حجاب امري ظاهري و در ارتباط با جسم است، اگرچه اين پوشش برخاسته از اعتقادات و باورهاي دروني افراد است ولي ظهور در نشئه مادي و طبيعي دارد يعني پوشش ظاهري افراد و بويژه زنان را حجاب مي گويند که مانع از نگاه نامحرم به آنان مي شود. عفاف نيز داراي معاني گوناگوني است که در مجموع تعريف کاملي را به ما خواهد داد. راغب اصفهاني در مفردات القران مي نويسد: العفه حصول حاله للنفس تمتنع بها غلبه الشهوه؛ عفت حالتي دروني و نفساني است که توسط آن از غلبه شهوت جلوگيري مي شود.(3) البته قابل ذکر است که در قرآن کريم از واژه عفت در دو معنا استفاده شده است، گاه به معناي خود نگهداري و پاکدامني است و گاه «عفت» به معناي قناعت آمده و مسائل مالي مورد نظر است.(4) آنچه در اين مقاله مورد نظر ماست مفهوم اولي است يعني خود نگهداري از شهوت و مسائل جنسي؛ اگرچه مي توان براي هر دو معنا واژه عفت را آورد و ضرري به مفهوم آن نمي خورد. از مجموع معاني ذکر شده براي حجاب و عفاف مي توان نتيجه گرفت که عفاف نوعي حجاب دروني است که انسان را از گناه باز مي دارد. حفظ چشم، گوش، قلب و تمامي اعضا و جوارح از هرگونه خطا و گناه عفاف است که حاصل اين عفت و حجاب دروني، پوشش ظاهري است؛ به تعبيري لطيف تر حجاب ميوه عفاف است و عفاف ريشه حجاب. برخي افراد ممکن است حجاب ظاهري داشته باشند ولي عفاف و طهارت باطني را در خويش ايجاد نکرده باشند. اين گروه از حجاب، تنها پوسته اي و ظاهري بي معنا دارند و از سوي ديگر کساني هستند که ادعاي عفاف کرده و با تعابيري همچون؛ من قلب پاکي دارم، خدابا قلبها کار دارد، آدم بايد چشمش پاک باشد و... خود را سرگرم کرده و مصداق «ليفجر امامه» (بلکه انسان مي خواهد آزاد باشد و گناه کند- قيامت آيه 5) مي شوند. انسان هايي چنين بايد در قاموس انديشه خود نکته اي اساسي را بنگارند و آن اين است که درون پاک، بيروني پاک مي پروراند و هرگز قلب پاک موجب بارور شدن ميوه ناپاکي به نام بي حجابي و بدحجابي نخواهد شد. امام خميني(ره) پيام آور ارزشهاي الهي درباره حجاب و عفاف مي فرمايد: «توجه داشته باشيد حجابي که اسلام قرار داده است براي حفظ ارزش هاي شماست. هرچه را که خدا دستور فرموده است- چه براي مرد و چه براي زن- براي اين است که آن ارزش هاي واقعي که اينها دارند و ممکن است به واسطه وسوسه هاي شيطاني يا دست هاي فاسد استعمار پايمال شوند اين ارزشها زنده بشوند.»(5)
    فلسفه حجاب
    يکي از نکات اساسي که زمينه اي براي عمل به احکام است شناخت جايگاه هرچيز در نظام هستي است. البته در نظامي که خداوند متعال در جاي جاي آن ديده مي شود و ارتباط اشيا و اعمال با خداوند بسيار مشهود است و با درک اين ارتباط و حضور، بسياري از مشکلات زندگي بشر حل مي شود. «حق» به عنوان زيباترين و پسنديده ترين واژه آفرينش در تمامي اديان و جوامع بشري مورد توجه قرار گرفته است و حقوق و اداي آنها فراتر از زمانها و مکانها واشخاص و اديان است. در واقع هر فردي از هر طبقه اجتماعي و از هر دين و مليت، نسبت به اداي حقوق ديگران حساسيت نشان مي دهد واين مطلب، حق و حقوق را فرازماني و فرامکاني مي کند. برخي از انديشه گران و حکيمان بر اين باورند که حجاب، حق الله است و در اين باره مي گويند: «حرمت زن نه اختصاص به خود زن دارد و نه مال شوهر و نه ويژه برادر و فرزندانش مي باشد. همه اينها اگر رضايت بدهند، قرآن راضي نخواهد شد، چون حرمت زن و حيثيت زن به عنوان حق الله مطرح است. لذا کسي حق ندارد بگويد من به نداشتن حجاب رضايت دادم. از اينکه قرآن مي گويد: هر گروهي، اگر راضي هم باشند، شما حد الهي را در برابر آلودگي اجرا کنيد، معلوم مي شود عصمت زن حق الله است.»(6) پر واضح است که آدمي نمي تواند حقوق الهي را کاملا ادا کند ولي با انجام برخي کارها مي تواند رضايت الهي را به دست آورد. حضرت رسول (ص) مي فرمايند: «حقوق خداوند متعال بزرگتر از آن است که توسط بندگان ادا شود و نعمت هاي خداوند بيشتر از آن است که به شمارش آيد»(7) و حضرت علي(ع) مي فرمايد: «خداوند بر بندگان حقي قرار داده و آن اين است که او را اطاعت کنند.»(8) اگرچه حق خدا بزرگ است و قابل ادا نيست ولي اداي وظايف و اطاعت از خداوند متعال به نوعي اداي حق محسوب مي شود. حجاب که امر خداست و شارع مقدس به عنوان يکي از احکام ضروري دين آن را واجب کرده است بايد حفظ شود. حفظ اين واجب الهي اطاعت از اوست و اطاعت از او حقي است که بر بندگان نهاده است و هر انسان باورمندي بايد تعبدا و نه فقط به خاطر مصالح عمومي و... اين حق و حد الهي را ادا کند. پس حکمت حجاب، سنجش ميزان عبوديت واطاعت بندگان است. بانوان با حفظ حجاب مي توانند اطاعت را که روح و پيام اصلي عبادات بشر است اثبات کنند و در زمره اطاعت کنندگان الهي قرار گيرند. بانوان به عنوان نيمي از جامعه اسلامي که در دامان خود انسان هاي پاک و برجسته مي پرورانند، داراي حرمت واحترام ويژه اي مي باشند. آنان معلمان عاطفه هستند و پيکره اجتماع، با محبت و تربيت آنها استوار خواهد ماند. مفسران وانديشه گران بر اين باور هستند که «قرآن کريم وقتي درباره حجاب سخن مي گويد، مي فرمايد: حجاب عبارت است از يک نحوه احترام گذاردن و حرمت قائل شدن براي زن که نامحرمان او را از ديد حيواني ننگرند. در قرآن علت و فلسفه حجاب را چنين ذکر مي کند که: ذلک ادني ان يعرفن فلا يوذين، يعني براي اينکه شناخته نشوند و مورد اذيت واقع نگردند، چرا که آنان تجسم حرمت و عفاف جامعه هستند و حرمت دارند.»(9) با اندکي تدبر در آيات قرآن فلسفه حجاب را به گونه اي صريح مي بينيم و مي يابيم که احترام و حرمت زن، فلسفه حقيقي و يا يکي از فلسفه هاي حجاب است براستي اگر معرفت انسان به شريعت و تعاليم ديني بالا رفته و قرآن را که آئين نامه سعادت و کمال بشر است درک کند، به عظمت حجاب پي برده و مي فهمد بدحجابي و بي حجابي ثمره عدم معرفت و شناخت حقيقي جايگاه زن در هستي است. خداوند در آيه 31 سوره نور حکم حجاب را به گونه اي صريح و آشکارا مطرح نموده و علاوه بر ظرافت هاي خاصي که در نوع پوشش زنان وجود دارد، اشخاص محرم را نيز ذکر مي کند تا نامحرم ها بازشناسانده شوند و در پايان فلسفه پوشش بيان شده است که زينتها و زيبايي هاي زنان در مقابل نامحرم آشکار نشود، تا آنها مورد توجه نگاه هاي ناپاک قرار نگيرند و احترام آنان حفظ گردد. در آيه ديگر حرمت و شخصيت زن به عنوان فلسفه حجاب مطرح مي شود: «اي پيامبر به زنان ودخترانت و زنان مومن بگو، پوشش خود را بر خود فرو پوشند. اين براي آنکه شناخته شوند و مورد آزار قرار نگيرند.» (احزاب، آيه 59) در اين آيه زنان و دختران پيامبر و زناني که همسر مردان مومن هستند از ديگر زنان جامعه آن روز جدا مي شوند و حکم حجاب براي اين زنان محترم آورده مي شود. از ظاهر آيه مي توان دريافت که حجاب به خاطر احترام و حرمت زنان بوده و مقام آنان به قدري والاست که بايد از طريق حجاب شناخته شوند؛ مبادا مانند زنان کفار مورد اذيت و آزار قرار گيرند. اين دسته از زنان به خاطر اعتقادات و باورهاي ديني، داراي ارزش و مقامي افزون از ديگران هستند و حرمت آنها بايد مورد شناسايي قرار گيرد.
    آثار اجتماعي حجاب
    هر عملي که افراد جامعه انجام مي دهند، در نگاه کلان اثر مستقيم در اجتماع دارد زيرا از خانواده که واحد کوچک اجتماعي است جامعه تشکيل مي شود و همان گونه که رفتار فرد در جامعه موثر است، اشخاص نيز از اجتماع و قوانين آن تاثير مي پذيرند. حجاب علاوه بر آثار شخصي و شخصيتي، داراي آثار اجتماعي است. جامعه اي که در آن بانوان باحفظ حدود وحقوق ديگران ظاهر مي شوند و موجب تخريب روح و جسم همنوعان خود شده و محيط آرام وامني را براي جوانان فراهم سازند، به سوي سعادت و سلامت رواني پيش خواهد رفت. اگر زنان جامعه باحجاب باشند، هم مردان از نظر طهارت روح و جسم سالم مي مانند و هم در جامعه، سلامت خانوادگي حفظ خواهد شد و محيط خانواده تحت تاثير خودنمايي هاي عده اي از زنان بدحجاب و بي حجاب قرار نمي گيرد و هم مراکز اجتماعي مثل اداره ها و بيمارستان ها و... در کمال سلامت رفتاري خواهند بود و بزهکاري هاي اجتماعي به حداقل خواهد رسيد. حضرت امام خميني(ره) در مورد فعاليت اجتماعي واشتغال زنان هميشه اين نکته را بيان مي کردند که: «فعاليت اجتماعي، سياسي کنيد ولي حدود شرعي از جمله رضايت همسر را رعايت کنيد.»(10) بسياري از پرونده هاي ضداخلاقي از عدم رعايت حدود شرعي نشات گرفته است و آمار جنايي ذکر شده همواره زنگ خطري بوده که انديشه گران تربيتي را نگران مي ساخته است. يکي از آثار اجتماعي حجاب، حفظ اجتماع و سلامت اجتماعي خانواده است، بالا رفتن درصد طلاق در کشور ما زنده ترين شاهد اين مطلب است. از روزي که حجاب دچار تغيير و تحول شد و آزادي هاي تعريف نشده در جامعه ما پا گرفت، سطح طلاق به مقدار نگران کننده اي بالا رفته و ميزان ازدواج رو به کاهش نهاده است و اين جزء آثار اجتماعي بي حجابي است که جامعه را در درازمدت به ورطه هلاکت مي رساند. البته آثار مثبت حجاب و پيامدهاي منفي بي حجابي به اينجا ختم نمي شود. وقتي که به صحنه تفکرات عالم نگاه مي کنيم و بينش اسلام را مشاهده مي نماييم، به روشني در مي يابيم که جامعه بشري هنگامي خواهد توانست نسبت به مسئله زن و رابطه زن و مرد، سلامت و کمال مطلوب خود را پيدا کند که ديدگاه هاي اسلام را بدون کم و زياد و بدون افراط وتفريط درک کند و کوشش نمايد آن را ارائه کند. اسلام مي خواهد که رشد فکري، اجتماعي، سياسي، علمي و بالاتر از همه فضيلتي و معنوي زنان به حد اعلا برسد و وجودشان براي جامعه و خانواده بشري حداعلاي فايده و ثمره را داشته باشد. همه تعاليم اسلام از جمله مسئله حجاب، بر اين اساس است. مسئله حجاب به معني منزوي کردن زن نيست. مسئله حجاب به معناي جلوگيري از اختلاط و آميزش بي قيد و شرط زن ومرد در جامعه است. اين اختلاط به ضرر جامعه و به ضرر زن و مرد و بخصوص به ضرر زن است. حجاب به هيچ وجه مزاحم و مانع فعاليت هاي سياسي، اجتماعي وعلمي نيست.
    ريشه يابي بدحجابي يا بي حجابي در غرب وشرق
    منشا بي حجابي و بدحجابي در جوامع گوناگون، متفاوت بوده و تحليل و بررسي علل اين دو پديده شوم ما را در شناخت و مبارزه با آن ياري مي رساند. بحث در اين مقوله بايد از دو زاويه مورد بررسي قرار گيرد. بي حجابي در غرب که ارمغان صنعتي شدن کشورهاي اروپايي است و در واقع با يک نوع صلاحديد اقتصادي صورت گرفت. به اين معنا که جامعه غرب براي استفاده از کار ارزان و کارآيي بيشتر تصميم گرفت از زنان که تا آن روز تنها خانواده را اداره مي کردند و تدابير عاطفي و تربيتي داشتند، استفاده کند و آنها را به صحنه اقتصاد راه دهد. چنين زناني براي استفاده از ماشين هاي صنعتي و کار در کارخانه ها و کارگاهها نياز به آزادي جسمي داشتند واعضا و جوارح آنها بايد آزادانه در خدمت صنعت قرار مي گرفت. از اين رو حجاب را که مانعي بر سر راه فعاليت هاي بدني خويش مي ديدند، کنار گذاشتند و تمامي آرمان هاي اعتقادي خود را به پاي صنعت ذبح کردند. در واقع انقلاب صنعتي اروپا اولين ثمره اش بدحجابي زنان بود. در اين جوامع، زن هويت اصلي خويش را از دست داده و ارزش او به مقدار توانايي جسمي اش در خدمت به اقتصاد بود. واژه هايي مثل همسر، مادر و يار همدل و همراه ديگر قداستي نداشته و همگي جاي خود را به واژه «کارگر» دادند. اما در کشورهاي جهان سوم و بويژه کشورهاي اسلامي، عدم حجاب پيامد اقتصاد نوين نبود و موضوع، مهم تر از غرب است. يکي از نويسندگان مي نويسند: «استعمارگران اولين قدمي که در مستعمره خود بر مي دارند، تهاجم فرهنگي است که براي نابودي فرهنگ ملت مورد ستم مي باشد، زيرا تنها چيزي که مليت مستعمره را از استعمارگر جدا مي کند، فرهنگ است. فرهنگ مرز جدايي با دشمن است. فرهنگ است که به يک ملت هويت و شخصيت مستقل مي دهد و...»(11) بدحجابي و بي حجابي در کشورهاي جهان سوم (در حال توسعه) و بويژه کشورهاي اسلامي پيامد تهاجم فرهنگي استعمارگران تاريخ بود. حجاب براساس اينکه شعارديني و بيانگر اعتقادات مذهبي بود و از طرفي هويت ملي يک ملت را نمودار مي گرداند، همواره هدف اصلي دشمنان بود. در واقع دشمنان با رواج بدحجابي به ريشه کن کردن اعتقادات وانديشه هاي ديني پرداخته و فرهنگ غيرديني خود را جايگزين فرهنگ ديني و الهي مردم دين باور مي کنند تا آنان را چونان برده هاي حلقه به گوش رام کنند و از امکانات انساني واقتصادي آنان حداکثر استفاده را بکنند. در همين زمينه «مستر همفر» جاسوس استعمار انگليس در کشورهاي اسلامي به عنوان يک راهکار سياسي براي پيشبرد اهداف شوم خود نقاط قوت کشورهاي اسلامي را شناخته و درصدد تضعيف اين ارزشها بر مي آيد. او در خاطرات سياسي خود به عنوان يکي از نقاط قوت مسلمانان مي نويسد: «زنانشان در حجاب سختي هستند که فساد به آنها راه نمي يابد.»(12) براي از بين بردن اين نقطه قوت سفارش به رواج بدحجابي شده است. او مي نويسد: «بايد زنان را تشويق کنيم که عبا و چادر از سر بيفکنند.. و آن گاه که زن عبا از سر بيفکند، جوانان را تشويق کنيم که به سوي آنان بروند تا فساد در ميانشان افتد.
    در ابتدا بايد زنان غيرمسلمان عبا از سر بردارند تا زنان مسلمان نيز سر در پي آنان نهند.»(13) استعمارگران براي اسلام زدايي و مبارزه با فرهنگ اصيل و ناب اسلامي، مهره هاي خودباخته را شناسايي کرده و آنان را در پست هاي اصلي و کليدي کشورهاي اسلامي قرار مي دهند. براي مثال «کمال آتاتورک» براي نابود کردن فرهنگ اسلامي در ترکيه برگزيده شد و رضاخان براي ايران، که مذهب رسمي آن شيعه بود. آتاتورک با تغيير زبان مردم ترکيه به زبان انگليسي و تغيير پوشش و ارزشها موفق شد از ترکيه، کشوري خودباخته و وابسته سازد، به گونه اي که امروزه ورود يک بانوي با حجاب و پايبند به باورهاي ديني در مجلس ترکيه مورد اعتراض قرار مي گيرد. رضاخان اگرچه اقدام به کشف حجاب کرد و در برهه اي از زمان به مردم مظلوم ايران و بويژه متدينان ايراني ظلم بسياري روا داشت، ولي با روشنگري هاي روحانيت و غيرتمندي دين باوران ايراني اين قانون با شکست مواجه شد و حجاب، همچنان به عنوان فرهنگ والا که نمادي از انديشه اسلامي- انساني است، در جامعه حاکم شد. دين مبين اسلام همواره دعوت گر زن به سوي کمال و رشد و بالندگي است، آنچه با دين اسلام سازگاري ندارد، حضور بي پروا و بي قيد و بند زن در جامعه است، زيرا اين حضور بستر مناسبي براي رشد زمينه هاي ضد ارزشي و ضد اخلاقي خواهد شد و تاکيد بر حجاب و عفاف بهترين راه براي پاکسازي جامعه و ساختن جامعه اي سالم است.





:: موضوعات مرتبط: حجاب و عفاف , ,
:: بازدید از این مطلب : 344
|
امتیاز مطلب : 91
|
تعداد امتیازدهندگان : 31
|
مجموع امتیاز : 31
تاریخ انتشار : سه شنبه 5 بهمن 1389 | نظرات ()
مطالب مرتبط با این پست
لیست
می توانید دیدگاه خود را بنویسید


نام
آدرس ایمیل
وب سایت/بلاگ
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

آپلود عکس دلخواه: